توقف در مقام حمد، شرک است
تقیه عرفانیِ امام
غلامحسین دینانی
عصر اندیشه ۱۳۹۴/۱۱/۰۴ ۰۵:۳۱:۰۰ عصر
.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی چهره ماندگار فلسفه، عضو هیات علمی و استاد بازنشسته دانشگاه تهران است. دینانی دروس خارج فقه و اصول را در حوزه علمیه قم نزد آیتالله سید محقق داماد، علامه طباطبایی و امام خمینی گذراند. برخی از کتابهای او مانند «فلسفه و ساحت سخن»(۱۳۸۹) و «معمای زمان و حدوث جهان»(۱۳۹۳) جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت کرده است. او عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و انجمن حکمت و فلسفه ایران نیز است.
***
امام خمینی فردی جامع بود و در چهار رشته فقه، اصول، فلسفه و عرفان تسلط داشت. در ۱۱ سالگی که من شاگرد امام بودم، ایشان جز فقه و اصول چیز دیگری درس نمیداد و حتی اگر یک سوال فلسفی یا عرفانی از امام میکردید، جواب نمیدادند. در فقه یا اصول هم، سوال فقهی و اصولی را جواب میدادند، اما به مجرد اینکه سوالی بوی عرفان یا فلسفه میداد، سکوت میکردند. روزهای اعیاد غدیر و قربان، علما جلوس میکردند و ما به دیدنشان میرفتیم. رسم طلاب هم این است وقتی مینشینند، طرح مساله میکنند و عدهای از طلبهها -که من هم جزءشان بودم- به دلیل کنجکاوی طوری وانمود کردیم که یک اشکال اعتقادی در توحید و نبوت برای ما پیش آمده است که امام احساس وظیفه شرعی کنند و به سوال ما پاسخ دهند. برای همین یک مساله فلسفی- عرفانی طرح کردیم. ایشان همینطور ما را نگاه کرد و هیچ جوابی نداد، اما بعد از اینکه مساله به فقه و اصول تبدیل گردید، وارد میدان شد، چون ایشان بنا را بر این گذاشته بود که به فلسفه و عرفان تفوّه نکند و لب از روی لب بر ندارد. امام در جوانی، هم عرفان و هم فلسفه میگفتند، اما آن زمانیکه ما بودیم، به دلایل سیاسی- اجتماعی دیگر همه را کنار گذاشته بودند، چون نه تنها ایشان که هر کسی عرفان و فلسفه میگفت، برایش گرفتاریهایی پیش میآمد. بنابراین ایشان با تدبیری که داشت، نمیخواست به آن سرنوشت مبتلا شود.
اکنون تمامی آثار امام چاپ شده و به وفور در دست است، اما آنزمان چنین نبود؛ به ویژه در فلسفه و عرفان که یک ورق پاره هم از ایشان چاپ نشده بود. ما از قول مرحوم آقا مصطفی باخبر شدیم که ایشان کتابی دارند به نام «اصحاب الصلاه». هرچه تلاش کردیم این کتاب را بهدست آوریم، نتوانستیم. به مرحوم آقا مصطفی متوسل شدیم که ایشان گفتند من هم خبر ندارم کجاست و پنهان است. ما کنجکاو و جوان بودیم که این کتاب را پیدا کنیم، اما نمیشد. دوستی داشتم از آقازادههای تهران که اکنون وفات کردند. ایشان روحانی و معمم بودند؛ مرحوم آقای کشفی که خدا رحمتشان کند. ایشان، هم خودشان مریدانی داشتند و هم مرحوم پدرشان (آسید مهدی کشفی). ما با هم دوستی داشتیم و من تهران که میآمدم منزل ایشان میرفتم. چندین هفته مهمانشان بودم، روزی به من گفت تاجری در تهران است که عارفمسلک است و از خانه بیرون نمیآید و با تلفن تجارت میکند. این تاجر یک کپی از رساله اصحابالصلاه امام را دارد. خوشحال شدم و پرسیدم که چطور میتوان او را پیدا کرد که ایشان گفتند راهش پیش من است. ایشان با مومنین بازار تهران روابطی داشتند و با وساطت آنها اعلام کردیم که میخواهیم خدمتشان برویم. ایشان پرسیدند به چه منظور؟ گفتیم که میخواهیم رساله امام را از شما بگیریم. فرمودند که نخواهم داد. بیرون هم حق ندارید ببرید، فقط میتوانید تشریف بیاورید اینجا و در منزل من بخوانید. نه فتوکپی میدهیم و نه اجازه اینکه همراه خودتان بیرون ببرید؛ ما هم پذیرفتیم. خدمتشان رفتیم و پیرمرد محترمی کتاب را برایمان آورد و گفت همینجا بنشین و مطالعه کن! من از ظهر تا حدود غروب این کتاب را تورق کردم، هنوز چاپ نشده بود و نسخه خطی بود. اما اکنون چاپ شده و کتابهای ایشان فراوان است.
امام چندین کتاب عرفانی دارند که اکنون به چاپ رسیده و یکی از آنها «سرّ الصلاه» (معراج السالکین و صلاة العارفین) است. در این کتاب از اسرار نماز سخن به میان آمده و گفته شده: آنها که نمازخوان هستند، سالکاند و معراج دارند؛ صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء معراج دارند و خودشان خبر ندارند! معراج برای حضرت ختمیمرتبت است، اما اهل نماز هم معراج دارند. حدیث است که نماز «معراج مومن» است. معراج بر وزن مفعال، یعنی ابزار عروج. عروج هم به معنی بالارفتن است که بیش از صعود است. یعنی چیزی که انسان را بالا میبرد، همین نماز است. نماز، افضل العبادات است. ثنای خداوند، عبادت است. اما میان ثناگو و شخص مورد ثنا، باید سنخیت باشد. چه کسی مثل خدا خود خدا را میشناسد؟ علیالاطلاق هیچکس! فقط خود خداست که خودش را خوب میشناسد. ثنای واقعی را خود خدا میتواند بکند؛ هیچکس حتی حضرت ختمیمرتبت هم نمیتواند.
آیا «بسمالله الرحمن الرحیم» سوره حمد با بسمالله سوره توحید یکی است؟ اهل سنت میگویند یکی است، اکنون در نماز هم بسمالله نمیگویند و با «الحمدالله رب العالمین»- شروع میکنند. شیعه میگوید هریک از این بسماللهها غیر بسمالله دیگر است؛ اسم خدا تکرار ندارد: «لا تکرار فی التجلی». بنابراین، هر بسم اللهی که در کوچکترین کلمه و عملی انجام میگیرد، غیر بسمالله دیگر است. هر سخنی که با بسمالله بگوییم و هر نفسی که با بسمالله بکشیم، این بسم الله با آن بسمالله فرق دارد. این بحث در کتاب «سرّ الصلاه» امام آمده است. اسم یک مظهر دارد. اسم برحسب مقام واقع، مقدم بر مظهر است. اول اسم است و بعد از آن مظهر است. اسم در مظهر ظاهر میشود. مقام واقع اسم، مقدم است. اما در مقام تاییداً ما در مظهر، اسم را میفهمیم. اما در تعین اول به مظهر میرسیم، بعد اسم را میفهمیم. پس هر عملی حتی یک کلمه گفتن و یک نفس کشیدن، کوچکترین عمل مظهر یک اسم است. بنابراین، بر هر حرکتی که انجام میدهید، یک بسمالله بگویید، غیر بسمالله قبلی است.
پس ای مخالفان عرفان! کسانیکه خودتان را پیرو خط امام میدانید و با عرفان مخالفید، بروید کتاب «سرّ الصلاه» را بخوانید و ببینید که امام چه میگوید. امام خمینی میفرمایند تا مادامی که در حمد هستید و حامد و محمود میشناسید، هنوز مشرک هستید! یعنی مادامی که خودتان را در مقام حمد میدانید و میگویید من دارم حمد خدا میگویم، مشرک هستید. یا الله! پس چه کنم؟ وقتی رسیدی به مقامی که دیگر تو نیستی و حامد بودن در کار نیست - نه انا الحامد و انت المحمود - باید بگویید: انت الحامد و انت المحمود! یعنی تو هم حامدی و هم محمود، آنوقت موحد میشوی.
امام خمینی در کتاب «سرّ الصلاه» روایتی از امام صادق نقل میکنند که هرگاه ایشان نماز میخواند و به «إِیَّاکَ نَعْبُدُ و إِیَّاکَ نَسْتَعِین» میرسید، حالت خاصی به حضرت دست میداد، حالتی که متعارف نیست. دوستان و پیروان حضرت از ایشان پرسیدند که یابنرسولالله، این چه حالتی بود؟ فرمود وقتی به این عبارت رسیدم، شنیدم که خدا هم میگوید: إِیَّاکَ نَعْبُدُ و إِیَّاکَ نَسْتَعِین.
غلامعلی رموی...
ما را در سایت غلامعلی رموی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8gholamaliramavid بازدید : 275 تاريخ : سه شنبه 5 بهمن 1395 ساعت: 15:59