آنارشیسم جنسی
دکتر ابراهیم فیاض ۱۳۹۴/۱۰/۲۸ ۰۷:۱۹:۰۰ عصر
روشنفکران امروزی «تجار اندیشه» هستند و از راه «فکر فروشی» ارتزاق میکنند/ سلفیگری و لیبرالیسم در «آنارشیسم جنسی» به یک نقطه رسیدهاند/ پراگماتیسم حتی به بنیادگرایی نیز با عقلانیت ابزاری مینگرد
∟لیبرالیسم، هم قاتل و هم مقتول
برخلاف تصور عمومی، آنچه در ماهها و روزهای اخیر بر جهان گذشته است و میگذرد، قدرتیافتن بنیادگرایی یا ایجاد دولت آنارشیستی در منطقه و جهان نیست، بلکه همان بنیادگرایی قرن نوزدهم است که ریشه در بنیادگرایی مسیحی دارد. این بنیادگرایی تلاش بسیاری کرد تا خود را در قرن بیستم نیز زنده نگاه دارد، اما در قرن حاضر نفسهای آخر خود را میکشد و این رفتارهای خشن و کشتارها در آسیای غربی و اروپا- که نمونه اخیر آن در فرانسه روی داد- بهمثابه دستوپازدنهای یک تفکر در حال احتضار است. بنیادگرایی در این سرنوشت تنها نخواهد بود، صدای شکستن استخوانهای لیبرالیسم هم به گوش میرسد. مدرنیسم که بر دو پایه سوسیالیسم و لیبرالیسم بنا نهاده شده بود، به محاق رفته و از خاکستر آن پستمدرن در حال سربرآوردن است؛ حال آنکه برخی معتقدند پستمدرنیسم با لیبرالیسم کنار خواهد آمد، زیرا هر دو غریزهمحور هستند.
به هر روی، فلسفه وجودی لیبرالیسم اثبات «حال» و ابطال «گذشته» است؛ گذشتهای که ملهم از مذهب بود و مذهبی که سراسر سخن از بازگشت میزد. بر همین اساس بود که مدرنیته انجیل را زیر تیغ جراحی علمِ منقطع از مبدأ و معاد برد. مسیحیان متعصب نیز چنین رویکردی به دین را برنتافته و پایههای بنیادگرایی را بنا کردند، اما این وضعیت گویا چندان دوام نداشت، زیرا اینبار پستمدرنیسم با ابطال گذشته و حال، در پی اثبات آینده است. پستمدرنیسم، نه به دانش -که خاستگاهش «گذشته» است- و نه به بینش -که برآمده از حال است- اعتباری قائل نیست، بلکه به «ایده» میاندیشد که همواره رو بهسوی «آینده» دارد و این دقیقاً اساسیترین اصل پراگماتیسم است.
بشر امروز با یک تحول عظیم روبهروست و به خودآگاهی رسیده که نتیجه اولیه آن، فروپاشی جهانی در ابعاد فلسفی و عرفانی و بنیادگرایی است؛ چراکه اولاً فلسفه غرب ذات خود را در جنگ جهانی دوم نشان داد، ثانیاً عرفان و بنیادگرایی نیز پایههای اخلاق و عقلانیت را همچون موریانه خورد. با شکستهشدن این ابعاد و ساختارها، خودبهخود پارادایمهای دیگری شکل خواهند گرفت، اما چهچیزی جایگزین فلسفه و عرفان خواهد شد؟ به نظر میرسد، جایگزین آنها چیزی جز «حکمت» نباشد.
∟فصل مشترک سلفیگری و لیبرالیسم
بیتردید سلفیگری و لیبرالیسم دو مقوله کاملاً متمایز و حتی متضاد هستند. سلفیگری در حقیقت بازگشتی است به تاریخ و ساختار و تفکرات گذشته. سلفیگری از سویی اساساً با تمدن امروز بشری مشکل ماهوی دارد و از سوی دیگر، با غریزه جنسی و آزادیهای جنسی به شدت مخالفت میکند، اما لیبرالیسم نهتنها از گذشته آکنده از مذهب رویگردان است، پایههای تمدنی خود را بر اصالت لذت گذاشته و به دنبال آزادی غرایز، خصوصاً غریزه جنسی است، تا جاییکه برای همجنسگرایی هم قانون تصویب میکند.
اما سخن بر سر این نکته است که داعش که جلوهای از سلفیگری است، چطور توانسته با فتوای بدعتآفرین «جهاد نکاح» که تلفیقی از بردهداری و غریزهمحوری است، دختران اروپایی را به آسیا کشانده و روابط گسترده و وحشتناک جنسی را تجویز کند. بهراستی این چه موجودی است که هم با ریشههای سلفیگری بهمعنای اصیلش موافقت دارد و هم با کمونیسم یا لیبرالیسم جنسی؟ این «آنارشیسم جنسی» از کجا نشأت یافته است؟ آیا داعش به نظریه جدیدی در باب بنیادگرایی جنسی رسیده است؟
به نظر میرسد یکی از محصولات پستمدرنیسم، گونهای خاص از عرفان است که شاید بتوان بر آن «عرفان کمونیستی» نام نهاد. از ویژگیهای این عرفان، هماهنگی شدید با مباحث جنسی است. آنچه که امروزه در عرفان پستمدرن مطرح است، آنارشیسم جنسی است که امثال «اوشو» مسئول طراحی ساختار آن هستند.
لیبرالیسم کاملاً آغشته به پراگماتیسمی است که «سودمحوری» در آن حرف اولوآخر را میزند. پراگماتیسم، ایدئولوژی راهبردی سرمایهداری است و هیچگونه مسائل اخلاقی در آن مطرح نیست؛ نوعی نیهیلیسم که صرفاً برای دستاندازی به آینده است. سنت در پراگماتیسم موضوعیت و ارزشی ندارد و هویت آمریکا یعنی همین یک کلمه: پراگماتیسم. بنابر آنچه گفته شد، اگر دین در آن نقشی داشته باشد، صرفاً از جهت عملگرایانه و فایدهمندی مادی آن است. اینچنین است که «ویلیام جیمز» دین را موضوعی اثرمند و دارای کارکرد (مثل آرامشبخشی) تلقی میکند که اگر ابزار دیگری برای این کارکرد یافت شود، میتواند جایگزین آن شود. بهعبارت دیگر، دین بماهو دین ارزشی ندارد، بلکه آنچه که دین را مورد قبول میدارد، کارکردهای آن است.
∟آمریکا در رحم پراگماتیسم
لیبرالیسم مروج زبان زور است. خود به زبان زور سخن میگوید و جز از زبان زور نمیشنود. زبانی دارد به غرش بمبهای اتم. از سوی دیگر، چون همواره ناقض تعهدات بوده، حتی به متحدان خود نیز به دیده تردید مینگرد. از همینروست که همواره امنیت خود را در خطر میبیند. هیچچیز پایداری در نگاه آنان وجود ندارد، حتی امنیت؛ پس آنچه که امروزه در آمریکا از آن بهعنوان امنیت یاد میشود، حاصل تلاشهای پلیس و دولت نیست، بلکه امنیت ایجادشده حاصل تهدید و ترس از سلاحهایی است که در منزل آنان است؛ نکشند تا کشته نشوند!
پراگماتیسمی که همه چیز جز اصالت سود را بیمعنا میانگارد، آنگاه که در مقام معناگرایی قدم برمیدارد، اندیشه لیبرالیسم را بهوجود میآورد؛ یعنی سودجویی و لذتطلبی محض و آزادی غرایز در همه جنبههای خود. اما وقتی یک ایدئولوژی پیدا شد که در برخی جهات با این لیبرالیسم سر ناسازگاری گذاشت، به فجیعترین حالت مجازات خواهد شد، نظیر آنچه که در برخورد با فرقه دیویدیه روی داد و دولت آمریکا با تانک و توپ، ۸۲ زن و مرد و کودک را زندهزنده در آتش سوزاند. این برخوردهای متناقض نشانگر آن است که لیبرالیسم تا کجا و در مورد چه مسائلی حاضر است تحمل کند.۱
به هر روی، اندیشه پراگماتیسمی حتی به بنیادگرایی نیز با عقلانیت ابزاری مینگرد. بنابراین، مادامی که اندیشههای بنیادگرایانه برای آنان سودمند باشد، از آنها حمایت خواهد کرد. برای آمریکا طالبان یا داعش تفاوتی با هم ندارد، آنچه مهم است این است که آیا این بنیادگرایان میتوانند در راستای سیاستهای اقتصادی آمریکا باشند یا خیر. پراگماتیسم هیچگونه چارچوبی برای فضائل اخلاقی و اندیشهورزی نمیشناسد. اینچنین است که در جامعه آمریکایی کسانی «انسان» هستند که پول داشته باشند، وگرنه مرده متحرک محسوب میشود. لیبرالیسم اقتصادی یعنی در کشوری که بزرگترین کارتلهای اقتصادی را دارد و بیشترین ثروت جهان را در خود جمع کرده است، یکششم جمعیتش گرسنه هستند، اما در عین حال، برای آنکه قیمت و ارزش سرمایهداری پایین نیاید، گندمها و برنجهای مازادش را در دریا میریزد!
پراگماتیسم در حقیقت بطن آمریکاست، عملگرایی بدون اخلاق و بدون پشتوانه حقیقت و بدون هیچگونه ارزش ماقبل عمل؛ از اینرو هرگز نسبت به مابعد عمل تعهدی ندارند. آیا حتی یک قراردادی در تاریخ آمریکاییها وجود دارد که به آن وفادار بوده باشند؟ از دیرباز تا امروز، از قرارداد تقسیمات سرزمینی با سرخپوستان تا تعهدات بینالمللی، هیچگاه بر تعهدات خود پایبند نبوده است.
∟روشنفکران مردهاند، مردم به بنبست رسیدهاند
اندیشه پراگماتیسم و لیبرالیسم همهچیز را به ورطه نابودی کشانده است، حتی ساحت اندیشه را. وقتی اندیشه نابود شد، مفهومی به نام روشنفکری نیز معنای خود را از دست میدهد و یا دستکم از مصادیق خارجی تهی میشود. در ساختار فکری لیبرالیسم و آمریکا دیگر هیچ روشنفکری یافت نمیشود، بلکه کارشناسانی همچون «ریچارد رورتی» وجود دارند که با تفسیر نوینی از پراگماتیسم - و پیوند آن با نئولیبرالیسم- حتی اندیشه و تفکر را انکار میکنند؛ چراکه مواد اندیشه برای روشنفکران فلسفه و تاریخ است که این هر دو، رو به گذشته دارند، نه آینده. روشنفکران امروزی در واقع تجار اندیشه هستند و از راه فکرفروشی ارتزاق میکنند. در آمریکا اساساً میتوان همهچیز را در بازار به فروش گذاشت، حتی اندیشه و دین را.
حقیقت آن است که مردم جهان به بنبست رسیدهاند و در این میان، بین عواموخواص، روشنفکر و متعصب هیچ تمایز و تفاوتی در هیچ جای دنیا وجود ندارد، اما جای بسی حیرت است که روشنفکران ایرانی هنوز با تکرار تئوریهای مندرس قرن نوزدهمی نهتنها نمیخواهند این بنبست را ببینند، بلکه تمام تلاش خود را میکنند تا با جهلپراکنیهای مداوم خود مانع از درک تحولات عمیق جهانی در میان مردم و جوانان شوند. آنان دلباخته ارزشهای مدرنیته هستند و از نام پستمدرنیسم نیز میهراسند، غافل از آنکه گستره و سرعت مهارناشدنی عصر ارتباطات آنان را پس خواهد زد. روشنفکران ایرانی بهجای آنکه دستبهدست هم دهند و با کمک هم جهانی نو را در این وانفسا بسازند، به شدت محافظهکارانه رفتار میکنند و تمام همّشان این است که به هر راه ممکن، پردهای از جهالت روی آگاهیهای مردم بکشند. شاید اگر روزی مردم ریشه حقیقی وقایعی که امروز در فرانسه میافتد را بدانند، پی به خیانت روشنفکران برده و از آنان متنفر شوند.
یادداشت
۱. آیتالله خامنهای در انتقاد به سیاستهای متناقض آمریکاییها در جهان و داخل آمریکا به این موضوع چنین اشاره میکند: در خود آمریکا در زمان دولت حزب دموکرات، هشتادوچندنفر از وابستگان فرقه داوودی را زندهزنده در آتش سوزاندند. اینکه دیگر جای انکار نیست. همین دموکراتها این کار را کردند. فرقه داوودیها -به قول خودشان دیویدیها- بهدلیلی مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند و به منزلی رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و ۸۰ تا مرد، زن، بچه در این خانه، زندهزنده سوختند. (بیانات رهبری در خطبههای نماز جمعه: ۲۹/۰۳/۱۳۸۸)
غلامعلی رموی...
ما را در سایت غلامعلی رموی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8gholamaliramavid بازدید : 270 تاريخ : سه شنبه 5 بهمن 1395 ساعت: 15:59